نگرانی های پاییزی...
روزهای گرم تابستون کم کم داره تموم میشه نم نم سوز سرد پاییزی مهمون غروب های تابستونیمون شده و من نگرانم نگران از اینکه چطور به پسرکم بگم وقتی خونه ایم دیگه روزی سه بار نمیتونه بره حموم و بعد از حموم تو خونه با حوله چرخ بزنه نگران از اینکه چطور باید به پسرک کوچولوم بگم دیگه نمیتونه ظهر بره تو حیاط خونه ی عزیز و با شلنگ آب دنبال آناهیتا کنه و یکی دو ساعت مثه موش آبکشیده دوتایی تو حیاط آب بازی کنن!!! دیگه نمیتونه با علی و علیرضا بره آب بازی! دیگه نمیتونه بعداز ظهر ها به بهونه ی آب دادن به گل های مامانیشون بره تو حیاط و خودش رو به همراه حیاط و ...